استاد که خوب و مرهبون  باشه شاگرد یا پر رو میشه یا تنبل!

سلاااااااااااام رفقای جیگیلی خودم.

خوبین؟خوشین؟سرخوشین؟

دیروز از سر صبح رو فاز بودممممممممممم .

یعنی از شب قبلش این طوری سرخوش شده بودمممممممممم.

اون روز قرار بود برم کلاس ویولن!

اونم چی؟۱ صفحه ش و هیچی تمرین نکرده بودم.

ظهر ساعت ۴ کوله بار خود را آماده کرده پیش به سوی آموزشگاه در حرکت بودیم!

معبودا این همه پسر عجیب غریب در نیمه ظهر در آن خیابان مشغول چه کاری بودن؟

ما خود نیز مجبور شدیم در خیابان زیک زیک حرکت کنیم!(حالا هی بگو من تنها میرم)

پس از بسی راه پیمایی به

اموزشگاه رسیدیدم پله ها را با سرعت نور طی کرده و به در آموزشگاه رسیدیدیم!

رفتیم داخل دیدیم معبوداااااااا نه نسیم هست و نه پریسا(منشی ها ی اون جا بیدن و بالای ۲۰ سال

هستن)

دیدیم یک دختر بسی زشت در جای پریسا نشستن کرده!

یک سلامی فرمودیدیم و به سوی آب سرد کن شتافتیم.آبی خوردیدیم نفسی کشیدیم و بعد در کلاس را

 کوفتیم!

دیدیم در آن جا استاد محترم به همراه طفلی خرد سال و مادرش بانویی پاک دامن نشتن کردن!Baby Girl

با دیدین ما همه سلام کردن!(آفرین به خودم)

ما نیز علیک فرمودیم!و به جای خود نشستیم.وقتی که کار طفل تمومید نوبت ما شد!خدایا ما

نمیخواستیم اول باشیم!میخواستیم تا لحظات آخر بشینیم!

ولی مجبورمان کردن که ساز خود را در آوریم!!!!!!

ساز را در آورده بر روی صندلی نشستیم.طبق معمول قر زدیم که چرا خرک ما را کوتاه نمیکنید؟

انگشتان ما نابود شد بس که این سیم ها را گرفتیم!

استاد:امروز وقت داشتمااااااا اما سنباده یادم رفت بیارم

آرمینا:(ای یادت بره غذا بخوری)

استاد:خوب حالا از ۱۶ برو!

آرمینا:گجا برم؟

استاد:شروع کن منظورمه!

آرمینا:صدای خش خشی بسی زیبا برایش درآوردیم که خودش مبهوت صدای ساز ما شد!

استاد:تمرین میکنی؟

آرمینا:آره تمرین میکنممممممممم!

استاد:ولی انگار آرشه ت رو خوب نمیکشی!استیلت اشتباهه!(آخه ویولن گرفتن کلی ادا اصول و فیگور

 میخواد!

آرمینا:دستم خسته شد!

استاد:ااااااااااااااااااااا(با کسره)مگه چی کار کردی؟عجباااااا!چون استیلت اشتباهه این جوری میشه!

آرمینا:آخه کمرمم درد گرفت!

استاد:هر هر ه هر هر ه هر.

تو همین موقع بود که مریم و ناهید اومدن!

استاد به من گفت حالا تو بشین تا بعدا برات بگم!

ما رفتیم نشستیم دیدیم سعیده هم اومد.

اون خانوم منشیه هم اومد گفت ۴ تا تازه کار اومدن میگن بگن کی بیان دنبالشون.

استاد:بگو ۶.

بعد به منم گفت که اون موبایلت رو بذار کنار بیا درست بدم.

آرمینا:حالا من هستم فعلا.میخوام برام اهنگ بزنین ضبط کنم!

 استاد:حالا میگم بیااااااااااااااا!وقتی خواستی بری برات یه اهنگم میزنم دست از سر کچل من بر دار!

آرمینا:okkkkkkkkkkkkkkk.

 استاد:این نت ها رو اول باید یه دور سلفژ کنی.میدونی سلفژ چیه؟

آرمینا:نه!

استاد:یعنی اینکه همه ی این نت ها رو با میزان ضربشون فقط بخونی!

مثلا لاااا ۴ ضربی!گرفتی؟

آرمینا:آره!

استاد:اول چند بار همه رو این جوری میخونی!بعد یه بار با آرشه ی خالی!یه بار با ساز خالی!بعد که

تا چند بار اون جوری تمرین کردی بعدش میری با ساز و آرشه!

آرمینا:احسنت!!!!!!!!!!!!!!!!!

استاد :به اضافه ۱۶ تا ۲۵ هم دوباره میزنی!حالا بیا یه آهنگ بزنم برات دیگه ولممممم کن!خدایا هیچ

کس رو گیر این آرمینای سیریش ننداز!حالا چی بزنم برات؟

آرمینا:گاد فادر!

آهنگ رو برام زد!بعد وسیله هام رو جمع کردم!گفتم حالا نمیشه نرم؟

استاد گفت نه مشکلی نیست بشین!مریمم گفت خونه ی خودته!

همین جوری استاد داشت درس میداد به بقیه منم داشتم گوش می کردم .یهو یادم اومد که یکی گفته

بود یادت بشه شکلاتی پفکی چیزی با خودت نبری سر کلاس ازت میدزدتش!تا حالا کلی شکلات از من

دزدیده!

یهو زد به سرم گفتم استاد من میرم الان بر میگردم!رفتم بیرون به خانوم منشی هم همین رو گفتم!

رفتم پایین در به در دنباله مغازه که پفک بخرم!

بالاخره یه پفک خریدم رفتم رفتم بالا!

در زدم رفتم تو!استاد با دیدین پفک لبخند ملیحی زد ولی هیچی نگفت!منم بهش خندیدم!

بعد به همه تعارف کردم جز به استاد!

بعد وقتی یکمی سرش خلوت شد گفتم ببخشید یادم رفت!بفرمایین استاد!

استاد:یه نگاه مشکوکانه بهم کرد یه لبخند زد گفت تو از کجا می دونی من پفک دوست دارم؟

آرمینا:گفتم تازه شکلاتم دوست داری!

استاد:احسنتتتتتتتتتتت!!!!!!!!!!!!!!!!!!!!

بعد هی که رد میشد من بهش تعارف میکردم!

اونم همش بر میداشت!(من که گفتم استاد تعارف نداره!)

بعد سر گذاشتن انگشت ۴ بود مریم میگفت که شما انگشت ۴ رو خیلی خوب میذارین .

استاد گفت مال تمرین زیاده!من گفتم بستگی به نوع دستم داره!مال من به زور انگشت ۴ میاد!

بعد استاد گفت ببینم؟

بعد نیگا کرد دید چیزی تو دستم نیست گفت همه پفکه رو خوردیییییییییییییییییییی؟؟؟؟؟؟؟

گفتم نه گذاشتمش اون ور!

بعد خیا لش راحت شد گفت نه انگشتای شما هم خوبه!!!!!

بعد درس مریم که آخرین نفر بود تموم شد گروهش اومدن!

تار و سنتور و ویولن!

منم که از خدا خواسته نشستم

 خلاصه خیلی خوش گذشت!

پ.ن:کتابمم گم کردم

پ.ن:سرطان بگیری اگه نظر ندی!!!!!

بازگشت آرمیناااااااااااااا

سلام من بر گشتم.

خوفید؟خوشید؟سلامتین؟

سرطان بگیری اگه نظر ندییییییییییییییییی !